عروسی رفتن پارسا
دیشب منو پارسا به همراه خانواده بابا والبته بدون بابا رفتیم عروسی قبل از رفتن همه نوع قول وقراری با آقا پارسا مبنی بر اینکه پسر خوبی باشه گذاشتم ولی چشمتون روز بد نبینه از همون ابتدای ورودشون شروع کردن به فضولی واخر عروسی کارمون به دعوا وگریه رسید حالا شما فکر کنین تو سالن به اون عظمت که یه عالمه بچه هستش فقط صدای جیغ زدن این آقا شنیده میشه وتو اون وضعیت من چه حالی داشتم بماند آخر که دیگه دیدم حریفش نمیشم بهش گفتم بزار برسیم خونه حساب کارتو دارم.......گفتن همانا وافزایش صدای جیغ همانا خلاصه کلی این آقا پارسا دیشب بهمون حال داد نمیدونم کی میخواد حرف گوش کن بشه پس خدا ...
نویسنده :
مامان مریم
8:27